دیشب به خواب رفتم درعالـم کـوانتـا****دربین موج و هسـته درداخـل اتم ها
درهسته خفته بودندجمعی ز نوکلئون ها****برگردشان دویدم همچون الکترون ها
روی مداربوهـری آرام مـی خـزیدم****فارغ زهرچه تابش یاریـزش اتـمـها
باجنبشـی جـهـیدم رفـتم مـدار بالا****وقتی که بازگشـتم آزاد شد فوتون ها
ای صاحـب کرامت شـکرانه نـسبـیت****روزی تفقـدی کن الـبرت بـیـنوا را
نظرات شما عزیزان: